پسر ۲۰ ساله پس از شکست در کورس خیابانی چنان عصبانی بود که وقتی به خانه برگشت، در درگیری با شوهرعمه‌اش، جنایت آفرید.

متهم

ساعت 22:15 دوم خرداد‌ماه مأموران پليس تهران در جريان درگيري خانوادگي در خياباني در شرق تهران قرار گرفتند. بررسي‌ها نشان مي‌داد كه در اين درگيري جواني حدودا 30ساله با ضربه چاقو كه به قلبش وارد شده بود، مجروح و به بيمارستان منتقل شده است.

تحقيقات اوليه نشان مي‌داد كه او با يكي از بستگانش درگير و در نهايت مجروح شده بود. هنوز دقايقي از انتقال مرد جوان به بيمارستان نگذشته بود كه خبر رسيد او به‌دليل شدت خونريزي جان باخته است. در چنين شرايطي ماجرا به قاضي مرادي، كشيك جنايي پايتخت گزارش و در ادامه تحقيقات مشخص شد كه عامل جنايت، برادرزاده همسر قرباني بوده است. يكي از شاهدان گفت: داخل ماشين نشسته بودم كه ديدم فرهاد(عامل جنايت) در حال فحاشي به مقتول است. او حالت عادي نداشت و انگار مشروبات الكلي مصرف كرده بود. آنها با هم درگير شدند و مقتول با دسته تي به سمت او حمله‌ور شد. فرهاد هم از داخل خانه چاقويي برداشت و يك ضربه به قلب او زد. پس از آن فرهاد سوار موتورش شد و فرار كرد.

  • دستگيري

كارآگاهان جست‌وجو براي شناسايي مخفيگاه متهم فراري را شروع كرده بودند كه معلوم شد اين جوان كم سن و سال سابقه كيفري هم دارد و سال گذشته به اتهام نزاع و زخمي‌كردن شخصي با سلاح سرد دستگير شده و به زندان افتاده بود. درحالي‌كه رديابي‌ها براي دستگيري او ادامه داشت، ‌كارآگاهان پي بردند كه متهم پس از جنايت به كرج گريخته و در آنجا مخفي شده است. در نهايت و با اقدامات انجام شده از سوي پليس، وي ساعت 6صبح سوم خرداد به تهران برگشت و به اين ترتيب دستگير شد. به گفته سرهنگ حميد مكرم، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران، متهم 20ساله در بازجويي‌ها به قتل شوهرعمه‌اش اقرار كرد و با قرار بازداشت موقت، راهي بازداشتگاه شد.

  • هنوز باورم نمي‌شود كه قاتلم

متهم ديروز براي انجام تحقيقات قضايي به شعبه دوم دادسراي جنايي تهران منتقل شد و توضيح داد كه چطور دست به جنايت زده است. او در گفت‌وگو با خبرنگار همشهري، از جزئيات اين جنايت مي‌گويد.

  • انگيزه‌ات از جنايت چه بود؟

باور كنيد خودم هم هنوز باورم نمي‌شود كه دست به قتل شوهرعمه‌ام زده‌ام و قاتلم. ما اصلا با هم مشكلي نداشتيم اما آن شب چون مشروبات الكلي مصرف كرده بودم حالت عادي نداشتم و وقتي او با لحن تندي با من صحبت كرد، از خود بي‌خود شدم.

  • از جزئيات درگيري بگو؟

آن شب مشروب خورده بودم كه پس از آن به خانه آمدم. من مدت‌ها بود كه با مادربزرگم زندگي مي‌كردم چون پدرم 2سالي است كه ما را ترك كرده و مادرم هم مدت‌ها قبل از پدرم جدا شده و جاي ديگري زندگي مي‌كند. شوهرعمه‌ام هم به همراه فرزندش پيش ما زندگي مي‌كرد چون عمه‌ام چند سال قبل فوت شده بود. آن شب وقتي در خانه بودم، صداي زنگ را شنيدم. وقتي مقابل در رفتم موتور سواري را ديدم كه سراغ شوهرعمه‌ام را گرفت. به او گفتم كسي در خانه نيست و پرسيدم با شوهرعمه‌ام چه كار داري؟ او پاسخ داد كه به‌خودش مربوط است. با لحن بدي به او گفتم كه از آنجا برود اما درست در همان لحظه شوهرعمه‌ام وارد خانه شد. او به‌خاطر لحنم به من ناسزا گفت و با دسته تي به سمت من حمله‌ور شد. من هم كه عصبي بودم و حالت عادي نداشتم به داخل خانه رفتم و با برداشتن چاقويي به او ضربه زدم. باور كنيد الان خيلي پشيمانم، نمي‌خواستم جانش را بگيرم.

  • پيش از اين هم با هم اختلاف داشتيد؟

نه اصلا. اتفاقا من و مقتول رابطه خيلي خوبي با هم داشتيم. مدت‌ها بود كه با هم در خانه مادربزرگم زندگي مي‌كرديم و هيچ اختلاف و يا حتي جر و بحث جزئي هم با يكديگر نداشتيم. آن روز من خيلي عصبي بودم.

  • چرا؟

راستش آن روز با موتور در خيابان‌ها مي‌گشتم كه يك موتورسوار با موتورسيكلت گران‌قيمت با من كورس گذاشت. من اما در اين كورس خياباني بازنده شدم و خيلي اعصابم به‌هم ريخت. از همه بدتر اينكه جوان موتور سوار مدام برايم كري مي‌خواند. آنقدر عصباني شدم كه مي‌خواستم با چاقو به او ضربه بزنم تا انتقام بگيرم اما بيخيال شدم و چون به تازگي از زندان آزاد شده بودم تصميم گرفتم دوباره براي خودم دردسر تازه درست نكنم. آنجا بود كه با تهيه مشروب به بيابان‌هاي حاشيه تهران رفتم و براي اينكه كمي آرام شوم آن را مصرف كردم. وقتي به خانه برگشتم هم اين اتفاق افتاد. درست از چيزي كه مي‌ترسيدم سرم آمد اما خيلي وحشتناك‌تر.

  • شغلت چيست؟

پيك موتوري كار مي‌كنم.

  • سابقه هم داري؟

3روز مانده بود به عيد با دوستانم درگير شدم و يكي از آنها را با چاقو زدم. آن روز هم مشروبات الكلي مصرف كرده بودم. مواد اصلا نمي‌كشم اما به مشروبات الكلي اعتياد دارم. آن روز با موتور بودم كه چون هوا باراني و زمين لغزنده شده بود، ليز خوردم و موتورم روي زمين افتاد. خودم هم آسيب ديدم كه دوستانم مرا مورد تمسخر قرار دادند. همين باعث عصبانيتم شد و با چاقو آشناي يكي از دوستانم را زخمي كردم و چند روزي در زندان بودم. من ساعت تحويل امسال را در زندان بودم و انگار سرنوشتم اين بود كه دوباره به زندان برگردم.

کد خبر 334736

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha